جدول جو
جدول جو

معنی بسم ا - جستجوی لغت در جدول جو

بسم ا(بِ مِلْ لا / بِ مِلْ لَ)
مخفف بسم اﷲالرحمن الرحیم که سورتهای قرآن بدان آغاز شود. بنام خدا. (فرهنگ نظام). رجوع به بسمله و باسم شود:
بر سر هر شاخساری مرغکی
بر زبان هر یکی بسم اللهی.
منوچهری.
میزدم گام و میبریدم راه
این به لاحول و آن به بسم اﷲ.
نظامی.
ماییم و نوای بی نوایی
بسم اﷲ اگر حریف مایی.
نظامی.
که بسم اﷲ اول ز نیت بگوی
دوم نیت آور، سیم کف بشوی.
سعدی (بوستان).
این کلمه را گاهی بر روی سکه ها نقر میکردند از آن جمله حجاج آن را برروی درهم بغلیه نقر کرد. رجوع شود به النقود العربیه چ 1939 میلادی قاهره ص 13، سنگ افسان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بسم الله الرحمن الرحیم
تصویر بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشایندۀ مهربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چل بسم الله
تصویر چل بسم الله
چهل قطعه پولک از جنس مس، برنج، نقره یا طلا که بر آن ها کلماتی از آیات قرآن و بسم اللّه الرحمن الرحیم نقش کرده و به نخ می بندند و به گردن طفل آویزان می کنند برای سلامت او و دفع چشم زخم، چهل بسم اللّه
فرهنگ فارسی عمید
(بِ مِلْ لا هِرْ رَ ما نِرْ رَ)
. به اسم اﷲ آغاز میکنم. بنام خدا. بنام خداوند بخشایندۀ مهربان. بنام خداوندبخشایندۀ بخشایشگر. جمله ای است مذهبی که در آغاز کارها برای دور کردن دیوان و شیاطین، برای تیمن و تبرک و برای اجرای مراسم مذهبی بکار برند. این جمله در اثر کثرت موارد استعمال مذهبی آن، بصورت یک کلمه مرکب درآمده و در کتب مذهبی آن را بکلمه ’بسمله’ تعبیر کرده اند همچنانکه جملۀ ’لاحول ولاقوه الا باللّه’ راکلمه ’حوقله’ خوانند، و جملۀ ’الحمدﷲ رب العالمین’ را ’حمد له’ گویند. و در تداول شعرای فارسی زبان جملۀ ’بسم اﷲ الرحمن الرحیم’ بصورت یک اسم درآمده و مسندالیه قرار گرفته است و در بسیاری از مثنویهای داستانی فارسی جای یک مصراع را گرفته است:
بسم اﷲالرحمن الرحیم
هست کلیددر گنج حکیم.
نظامی.
مؤلف تذکرۀ هفت آسمان ابیات زیر را از مثنویها یاد کرده است که در آن جملۀ کامل بسم اﷲالرحمن الرحیم آمده است:
بسم اﷲالرحمن الرحیم
حرف نخست است ز نظم حکیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
گیسوی مشکین نگار قدیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
زلف گرهگیر عروس قدیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
گوهر یکدانۀ درج قدیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
نغمۀ مرغان ریاض نعیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
هست ز گلزار الهی شمیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
مخزن اسرار خدای کریم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
در غم و اندوه و مصیبت ندیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
غنچۀ سربستۀ راز حکیم.
عاصم (از تذکرۀ هفت آسمان ص 170).
بسم اﷲالرحمن الرحیم
مطلع انوار کلام قدیم.
کامی (از تذکرۀ هفت آسمان ص 171).
بسم اﷲالرحمن الرحیم
وسمۀ ابروی عروس قدیم.
وحدت (از تذکرۀ هفت آسمان ص 171).
بسم اﷲالرحمن الرحیم
خال و خط شاهد نظم قدیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
مدّ تفاصیل حساب قدیم.
بسم اﷲالرحمن الرحیم
حاصل هر چار کتاب قدیم.
مولوی ذوالفقار علی (از تذکرۀ هفت آسمان ص 171)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
تبسم پاش. شکفته. خندان:
ز بس هوای چمن ذوق اتحاد انگیخت
هزار غنچه به یک لب تبسم افشان شد.
طالب آملی (از بهار عجم) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چِ بِ مِل لاه)
مخفف چهل بسم اﷲ. تعویذی از مس یا برنج که برگردن طفل آویزنددفع چشم زخم و عین الکمال را. تعویذی برنجین یا از جنس دیگر که بر آن بسم اﷲ یا آیات قرآن و خطوط و علاماتی نویسند و بر گردن طفل کنند برای دفع مضرت چشم بد
لغت نامه دهخدا
(بِ مِلْ لاه)
تخم نابسم الله، در تداول عوام. آدم شیطان و بدذات و شرور. آنکه هنگام انعقادنطفه اش بسم اﷲ گفته نشده است و بیاد خدا نبوده اند
لغت نامه دهخدا
تصویری از بسم الله
تصویر بسم الله
بنام خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از بسم الله
تصویر از بسم الله
بنامیزد به نام ایزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسم افشاندن
تصویر تبسم افشاندن
لبخند افشان لبخند آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسم الله
تصویر بسم الله
((بِ مِ لْ لا))
به نام خداوند، به نام خدا (جمله ای که فارسی زبانان هنگام شروع کاری یا قدم نهادن در جایی گویند)، بفرما میل کن، بخور، نوعی تعارف برای این که کسی پیشقدم شود، بفرمایید، پیش افتید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جن و بسم الله
تصویر جن و بسم الله
کنایه از دو شخص یا شیء مخالف و ضد یکدیگر
فرهنگ فارسی معین